فرشته ای پر کشید
غروبی آکنده از غم و اندوه است. در راه بازگشت از دانشگاه بودم که خبری قلبم را به درد آورد. خبری که می توانست به جای اندوه ، شادی برایم به ارمغان بیاورد. فقط اگر این دنیا کمی با وفاتر بود.تاکسی در اتوبان...
View Articleربات
اینجا ایران است. من ذوالفقار شوقی هستم. یک ربات!یک ربات با یک اسم، و یک شماره ی ملی... هویت دارم اما اختیار؟ به اختیار مشکوکم. مرا ساختند تا رویایشان را بسازم. مرا ساختند تا سازنده باشم اما نبودم. شاید...
View Articleساده و معمولی
این یه پست ساده و معمولیه. یه انتقاد، هم مخرب و هم سازنده. انقدر سخت نگیرید به هم، به خدا دو روز زندگی رو زهرمار هم می کنید. یهو می بینید کار از کار گذشت و اوضاع قمر در عقرب شد. یهو می بینید از دستش...
View Articleبارها گفتم
قبلا بارها گفتم که نوشتن به من آرامش میده. امروز راه گم کردم و یه سری به بلاگفا زدم، دوست قدیمی. دو تا پست تا الان گذاشتم و نمیدونم تا کی میخوام به این کار ادامه بدم. شاید امروز صدتا پست بنویسم و روز...
View Articleاطلاعات وبلاگ (پست ثابت)
کانال تلگراماکانت تلگراماکانت اینستاگرامبرای تماس بامن از لینک های بالا استفاده کنیدباتشکر
View Articleگفت و گوی دو کاغذ کادو
- اونی که همیشه یکرنگ بود رو یادته؟- آره چطور؟ خیلی وقته ندیدمش !- چند وقت پیش همه ازش خسته شدن! می گفتن یکرنگ بودن دیگه خسته کننده شده. همه گذاشتنش کنار!- ای بابا بیچاره. چه بلایی سرش اومد؟- هیچی....
View Articleنقد فیلم او
نقد فیلم "او" در حالی که تیتراژ پایانی در حال پخش است این را می نویسم. کمتر فیلمی مرا تا این حد به وجد می آورد اما "او"تمام المان های مورد علاقه ی مرا کنار هم جمع کرده است. گروه بازیگران مورد علاقه ی...
View Articleبی خوابی (بخش اول)
سلام خیلی وقت پیش قول داده بودم یه داستان کوتاه که خودم نوشتمش رو براتون پست کنم. زیاد وقت ندارم پس زیاد حرف نمیزنم... عذرخواهی بابت اینکه این همه طول کشید. بی خوابی بخش اول اعترافات بهرام (1) نوشتن...
View Articleدلم تنگ شده
نوشتن همیشه به من روحیه می داد.از وقتی یادم میاد همیشه در حال نوشتن بودم. از قصه های کوتاه و بچگانه ای که به ذهنم می رسید گرفته تا داستان های بلند و پیچیده...می نوشتمشون. همیشه حرفام رو روی کاغذ می...
View Articleحداقل اینجا هنوزم میشه زیرابی رفت
نمیدونم شاید اسم وب رو عوض کنم بذارم پسری که عاشق شد ... خب اون پسره وقتی بزرگ شد عاشق شد. بعدش دعا کرد کاش عاشق نمیشد چون به نظرش عشق اونقدرا هم جذاب نبود ... اولش بود ... وسطاشم بود ... آخراش نبود...
View Article
More Pages to Explore .....